شوش

ساخت وبلاگ

‏بعد از پله‌های ایستگاه قطار میدان شوش، دو افغانی با وسایل سفر امنیت بصری را از رهگذران سلب می‌کنند. توی پمپ بنزین چند موتوری گلاویز شده‌اند، کسی که پیراهنش از تن در آمده دارد کتک می‌خورد. روی جدول کنار پارک زن و مرد معتادی آتش زیر شیشه گرفته‌اند. دختری لباس پاره پوشیده.

‏زنی توی تلفن فحش می‌دهد و تهدید می‌کند. مرد شکسته و رنجوری آویخته از عصا از بین اتومبیل‌ها می‌آید. سیگارش بین لب‌های سیاه خاموش شده. کت مندرسی به تن دارد. از سرما می‌لرزد. مامور ایستگاه قطار گروه جوانانی مفلوک را از کنج خلوتی بیرون می‌کند. به هم فحش می‌دهند. دو دختر و چند پسر.

‏اینجا هیچ کس دیگری را گردن نمی‌گیرد. همه از یکدیگر می‌‌گریزند. همه لطمه به هم می‌زنند. از معرکه‌ی پمپ بنزین پیرمردی برخاسته. به همه فحش می‌دهد. همه را جاکش می‌خواند. راست می‌گوید. یک مشت جاکشِ فراموش شده. پس‌مانده های آیات رحمانی، که دین خونشان را مکیده و به مبلّغان خود داده است.

+ دوشنبه چهارم دی ۱۴۰۲ ساعت 17:4 ‌‌  | 

روزهای برفی ......
ما را در سایت روزهای برفی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rouzhayebarfio بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 18:40