صبح، اولین خبر، قتل داریوش مهرجویی و همسرش. در ویلای شخصی. بریدن سر. بدست افاغنه در گور میشویم. بعد، نشستن در توالت. مسواک زدن و فکر کردن به این که وقتی لبهی تیز چاقو شاهرگ را میبرد و خرخره را میدرد صدایی شبیه صدای خفه شدن ایجاد میشود. باید معطل نکرد و برای فرار از خرخر دردناک سر را کامل جدا کرد.
بعد، تراشیدن صورت در برابر آینه. لغزش دست. جوشیدن نقطهای کوچک از خون روی صورت. مرگ زیر پوست جاری است. انتظار شکافته شدن پوست را میکشد تا خود را بصورت فورانی سرخ رنگ نشان بدهد. و فکر کردن به اینکه قتل من در آپارتمانی اجارهای خواهد بود. با تشریفاتی ساده. کلماتی ناچیز.
برچسب : نویسنده : rouzhayebarfio بازدید : 35