روزهای برفی ...

متن مرتبط با «خواب راحت حصین» در سایت روزهای برفی ... نوشته شده است

بی‌خوابی

  • ‏سعی می‌کنم بخوابم. نمی‌شود. خوابم نمی‌برد. پهلو به پهلو می‌شوم. زیر دنده‌ها دردی احساس می‌کنم. جابجا می‌شوم. درد تشدید می‌شود. سر از بالش بر می‌دارم و می‌نشینم. گرسنه‌ام. یادم افتاده تمام روز از شدت ناراحتی چیزی نخورده بودم. حالا از شدت ناراحتی کاسته شده است.‏فکر می‌کنم همه چیز کمی بهتر شده. حتی می‌توانم به فردا امیدوار باشم. انگار جسدی به امید اینکه صبح دفن بشود و روی گور را بپوشانند. و داستان همانجا خاتمه بپذیرد. نفیر باد به در می‌زند. تاریکی امنی‌ست. از آتش شومی گرم می‌شوم؛ از سوختن امید. بعد، خاکستر همه چیز را باد خواهد برد. + چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ ساعت 2:27 ‌‌س. شریف  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خواب

  • آسمان آبی بود. آفتاب بر گستره ی دشت می تابید. مرغی زیبا آهنگ آشیان داشت,خواب,خوابگاه دختران,خواب به انگلیسی,خواب مار,خواب تلخ,خوابم میاد,خواب رفتن دست,خوابگاه دانشجویی,خواب زده ها,خواب راحت حصین ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها